زن فرانسوی دركنار بارگاه ملکوتی حضرت رقیه سلام الله علیها ...
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی ( واعظ ) صاحب تالیفات كثیره،
دركتاب توسلات یا راه امیدواران چنین می نویسد:
یكی از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگویندگی از مشاهیر است، و مكرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها به شام رفته است، روی منبر نقل میكرد:
درحرم حضرت رقیه سلام الله علیها زن فرانسوی را دیدند كه 2قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه حضرت رقیه بنت الحسین علیها السلام آورده است مردم كه میدانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند كه چه چیز باعث شده كه یك زن نامسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است چنین موقع حس كنجكاوی در افراد تحریك میشود.
روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت : همان گونه كه میدانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی كه از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی كه مجاور این آستانه بود مسكن كردم. اول شبی كه میخواستم استراحت كنم صدای گریه شنیدم . چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمیشد، . پرسیدم این گریه وصدااز كجاست ؟ در جواب گفتند :
این گریهها از جوار قبر یك دختری است كه در این نزدیكی مدفون شده است . من خیال میكردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است كه پدرومادروسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می كنند .
ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ ودفن او میگذرد.
برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم كه چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج میدهند ؟
بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد، او دختر امام حسین علیه السلام است ...
كه پدرش رامخالفین ودشمنان كشتهاند وفرزندانش را به این جا كه پایتخت یزید بوده به اسیری آوردهاند
و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .
بعد از این ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم زهر سو عاشقانه میآیند ونذر میكنند وهدیه میآورند ومتوسل میشوند. محبت او چنان دردلم جا كرد كه علاقه زیادی به وی پیدا كردم.
پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند.
پس از معاینه به من گفتند كودك شماغیر طبیعی به دنیا میآید و ما ناچاربه عمل جراحی هستیم.
همین كه نام عمل جراحی راشنیدم دانستم كه دردهان مرگ قرارگرفتهام . خدایا چه كنم، خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه كنم، چاره چیست ؟
واندیشیدم كه، چارهای بجز توسل ندارم،و باید متوسل شوم به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز كرده و گفتم، خدایا، به حق این دختری كه دراسارت كتك و تازیانه خورده است وبه حق پدرش، كه امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم كشتهاند قسم میدهم مرا از این ورطه هلاكت نجات بده
آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم، اگر من از این ورطه هلاكت نجات یابم 2 قالیچه قیمتی به آستانهات هدیه میكنم.
خدا شاهد است پس از نذر كردن ومتوسل شدن،طولی نكشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،
ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاكت نجات یافتم .
اینك نیز به عهد ونذرم وفا كرده وقالیچهها راتقدیم میكنم.